در راه حق، با تظاهر و حیله و ادعای وارستگی و کمال، کسی به جایی نمیرسد
( 3174)یک سوارى با سلاح و بس مَهیب |
|
مىشد اندر بیشه بر اسبى نجیب |
||
( 3175)تیر اندازى بحکم، او را بدید |
|
پس ز خوفِ او کمان را در کشید |
||
( 3176)تا زند تیرى سوارش بانگ زد |
|
من ضعیفم گر چه زفتستم جسد |
||
( 3177)هان و هان منگر تو در زفتى من |
|
که کمم در وقت جنگ از پیر زن |
||
( 3178)گفت رو که نیک گفتى ور نه نیش |
|
بر تو مىانداختم از ترسِ خویش |
||
( 3179)بس کسان را کآلت پیکار کشت |
|
بی رجولیت چنان تیغی به مشت |
||
( 3180)گر بپوشی تو سلاح رستمان |
|
رفت جانت چون نباشی مرد آن |
||
( 3181)جان سپر کن تیغ بگذار ای پسر |
|
هر که بی سر بود ازین شه برد سر |
||
( 3182)آن سلاحت حیله و مکرتو است |
|
هم ز تو زایید و هم جان تو خست |
||
( 3183)چون نکردی هیچ سودی زین حیل |
|
ترک حیلت کن که پیش آید دول |
||
( 3184)چون یکی لحظه نخوردی بر ز فن |
|
ترک فن گو میطلب ربالمنن |
||
( 3185)چون مبارک نیست بر تو این علوم |
|
خویشتن گولی کن و بگذر ز شوم |
||
( 3186)چون ملایک گو که لا علم لنا |
|
یا الهی غیر ما علمتنا |
آبشخور این تمثیل گفته شمس است در مقالات شمس که مرحوم فروزانفر آن را در مآخذ قصص و تمثیلات مثنوى آورده است. [1]
بِحُکم: ماهر، که تیر او خطا نکند.
نیش انداختن: کنایه از ضربت زدن.
رستمان: کنایه از دلیران و جنگ آوران. اما در این بیت مراد مردان خداست، و «لباس آنان را پوشیدن» کنایه از خود را به صورت آنان در آوردن است.
بىسر بودن: کنایه از نفس را کشتن و خودى را رها کردن و خود را به خدا واگذاردن.
شَه: استعاره از مالک الملک جهان، خداى سبحان.
سر بردن: کنایه از نجات یافتن از مکر شیطان و یافتن رتبت بلند.
سلاح: کنایه از اعتماد کردن به خود و به عقل جزئى خویش.
دِوَل: جمع دولت: اقبال.
پیش آید دُوَل: یعنی دولت عنایت حق و در نتیجه دولت معرفت و پیوند او، به تو روی آورد.
فن: همان حیله و مکر است.
رَبُّ المِنَن: خداوند لطفها؛ پروردگار احسان و نیکوییها.
لا عِلمَ لَنا...: برگرفته است از آیه «قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا: (فرشتگان) گفتند پاک خدایا ما را دانشى نیست جز آن چه تو ما را آموختى.»[2] علم جزئى طالب را به حق نرساند و بود که او را هلاک گرداند. پس خود را به خدا باید واگذاشت و دانش خویش را هیچ انگاشت و از خدا چشم نیکى داشت.
( 3174) سوارى با اسلحه کامل بر اسب نجیبى سوار بود و در بیشهاى اسب مىراند. ( 3175) تیر اندازى او را دیده بر خود ترسید و تیرى بکمان گذاشته خواست بطرف سوار پرتاب کند. ( 3176) تا خواست تیر را رها کند سوار بانگ زد که نترس من اگر جثه بزرگ دارم ولى شخص کم جرأت و ضعیفى هستم. ( 3177) ببزرگى جثهام نگاه نکن من در موقع جنگ از یک پیر زنى کمترم. ( 3178) تیر انداز گفت برو خوب کردى که گفتى و گرنه از ترس خودم بتو نیش مىزدم. ( 3179) بسى اشخاص را که بدون مردانگى شمشیر بدست گرفته بودند همان آلت پیکارشان باعث کشته شدنشان گردید. ( 3180) اگر خود را با سلاح رستم بیارایى وقتى از مردان سلاح نباشى جانت بر باد خواهد رفت . ( 3181) بیا و جان را سپر خود قرار داده و تیغ را رها کن هر کس که بىسر باشد از طرف این شاه سر باو عطا خواهد شد . ( 3182) سلاح تو مىدانى چیست؟ آن حیله و مکر تو است که از تو سر زده و جان تو را زحمت مىدهد. ( 3183) اکنون که دیدى از این حیلهها سودى نبردى پس ترک حیله کن تا دولتها نصیب تو گردد. ( 3184) چون از این فنون و علوم برى نخوردى پس فنون را رها کرده خداوند نعمتها را طلب کن . ( 3185) اکنون که این علوم براى تو مبارک نیست پس خود را نادان ساخته و از این شومى خلاص شو . ( 3186) و مثل ملایکه بگو بار الها ما دانشى جز آن چه تو بما یاد دادهاى نداریم
واقعیت امر این است که بعضی انسان ها گمان می برند که هر چه بیشتر مکر و فن به کار برند و دنیاگرایی کنند، در آسایش بهتر خواهند بود و نمىدانند که آن مال وثروت اندوزی راحت وآسایش را از آنان سلب خواهد نمود، چنان که بز دلى سلاحى جنگى با خود بر دارد، چون نیروى به کار بردن آن را ندارد هماورد بر او بتازد و او را از پا در اندازد.
جان کلام مولانا این است که در راه حق، با تظاهر و حیله و ادعای وارستگی و کمال، کسی به جایی نمیرسد و این ظاهر بیباطن و مکرهای نفسانی، انسان را از خدا دور میکند. در این ابیات "تیغ"، "حیله و مکر و"فن"، تعبیرهای مختلفی است از تکیه کردن به خود در برابر حق. اینگونه سلاح، مرد را در راه حق به جایی نمیرساند. حیله و مکر، سلاحی است که زیانش به خود انسان میرسد.
«این علوم» علوم ظاهر و حکمت استدلالی است که ما را به جایی نمیرساند و به معرفت حق منتهی نمیشود. پس مانند فرشتگان بگو: خداوندا! ما را دانشی نیست جز آنچه خود به ما آموختی.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |